نمونهای از نشریات داعش که در آن از حملهی سربازان داعش به طالبان خبر میدهد:
مقدمه
درگیریهای خونین میان داعش و طالبان پدیدهی تازهای نیست. تقریبا ده ماه پیش بود که «مولوی حمدالله مخلص» _فرماندهی یگان ویژه طالبان یا یگان 313 بدری_ در دفاع از بیمارستان چهارصد تختخوابی کابل در برابر حملهی داعشیها کشته شد (آبان 1400) ولی برخی نخواستند یا نتوانستند که این ماجرا یا ماجراهای شبیه به آن را ببینند و تا به امروز هم عدهای دچار این بیاعتنایی نسبت به واقعیات هستند. شاید بتوان گفت که نادیده گرفتن این واقعیت بزرگ در افغانستان که اساسا از روز پیدایش داعش خراسان در سال 2015 میلادی تا کنون نبرد سختی میان داعش و طالبان وجود داشته است؛ اساسیترین ضعف عدهای از تحلیلگران و پژوهشگران نسبتا حرفهای مسائل جهان اسلام است (حرفهای نمیگویم چون اگر کسی پژوهشگر حرفهای میبود طبیعتا باید این واقعیت را میدید).
عقل سلیم به ما حکم میکند که در خصوص گروههای مختلف در هر نقطهای از جهان به بررسی ایدئولوژی و اندیشه سیاسی، جامعه شناسی، عملکرد، بیانیهها و منشورات و… بپردازیم و به جای اتکا به مشهورات تلگرامی و واتساپی و غیره، واقعیت را مبنای تحلیل سیاسی خود قرار دهیم. نگارنده به خاطر دارد که آقای امرالله صالح در سفری به تهران در سال 1396 اصرار داشت که به مخاطبان خود بباوراند که داعش در افغانستان وجود ندارد و طالبان و داعش یکی است؛ اما مسلّما این غیرعقلانی بود و هست که این سخنان بدون تحلیل عمیق و صحتسنجی از میدان واقعیات پذیرفته شود، ولی متأسفانه شاهد آن هستیم که هنوز هم عدهای هر سخنی را با جهل یا تجاهل نسبت به مسائل افغانستان میپذیرند. ما در این یادداشت میکوشیم که مسألهی نسبت میان داعش و طالبان در افغانستان را به شکلی روشمند و علمی مورد ارزیابی قرار دهیم. در این یادداشت سخن بر سر قضاوت این و آن نیست، سخن بر سر یافتن ماهیت و واقعیت گروهها و درک بهتر از صحنهی سیاسی منطقه است.
ایدئولوژیهای مختلف، از حنفی صوفی تا سلفی ستیهنده
کیست که از فضای مدارس علمیه اهل سنت افغانستان مطلع باشد و از تعصب و تقیّد طلاب مدارس اهل سنت بر مذهب حنفی بیاطلاع باشد؟ و آنکس که از مذهب حنفی تقلید میکند طبیعتا در تقابل با کسی قرار میگیرد که به سراغ جامعهی اهل سنت آمده و خواهان برچیده شدن تقلید از ابوحنیفه و دست یافتن به شیوهی سلف صالح به روشی غیرتقلیدی است. این تقابل میتواند صورتی صرفا علمی داشته باشد و یا در عرصهی اجتماع و سیاست هم خود را نشان دهد. در میان احناف افغانستان و شبه قاره از گذشته کتابهایی مانند «سیف الکندهاری علی عنق السلفی» نوشته عبیدالله قندهاری و «المهند علی المفند» نوشته خلیل احمد سهارنپوری به رشته تحریر درآمده که نویسندگانشان درصدد رفع شبهات سلفیه و حفظ محیط سنتی و مذهبی خود به شیوهی قدمای حنفی بوده اند. در سالیان اخیر هم این کشاکش علما و طلاب مدارس سنتی حنفی یا همان طالبان (طالب در لفظ افغانستان یعنی طلبه و طالبها یا طالبان جمع این کلمه است) با داعش سلفی صورتهای علمی، سیاسی و نظامی و امنیتی داشته است. کتاب «آشنایی با خوارج معاصر» در رد داعش توسط طالبان منتشر شد و در یکسال اخیر هم (پس از فرار آمریکا و تشکیل حکومت دوم امارت اسلامی در افغانستان) بارها واژه خوارج برای اشاره به داعش به کار رفت، چنان که در قطعنامهی پایانی گردهمایی بزرگ علمای افغانستان در 11 تیرماه 1401 در مادهی هفتم قطعنامه واژه خوارج برای توصیف داعش به کار رفت. داعش نیز بارها و بارها از تعبیر طالبان مرتد در توصیف طالبان استفاده کرده است.
طالبان پیرو فقه حنفی و کلام ماتریدی و متأثر از تصوف (طریقتهای نقشبندیه و قادریه و چشتیه) و شیوهی دارالعلوم دیوبند هستند و ایدئولوژی آنها قابل انطباق و آشتیپذیر با سلفیگرایی ستیهنده و تکفیری داعش نیست؛ لذا از بدو پیدایش داعش خراسان این دو گروه در تقابل با یکدیگر قرار گرفتند. جازه و بعضا همراهی با مراسم محرم، تسلیت گفتن به جمهوری اسلامی ایران در شهادت شهیدان فخریزاده و حاج قاسم سلیمانی و دهها و صدها کار مشابه، در نظام فکری و ایدئولوژیک طالبان امکان پذیر است و از این روست که تحلیل کسانی که میگویند «چگونه طالبان سلفی چنین میکنند و چنین میگویند؟» و «حتما نیرنگی در کار است!» نادرست است، چرا که به مسائل واقعی اعتقادی و کلامی و فقهی توجه نکرده اند. واضح است که بیان این مطالب به معنی نبود هیچگونه اختلاف نظر یا امکان تشدید اختلاف نظرها نیست و تاریخا نیز چنین نبوده است. اما چنانچه در تاریخ اصل بر همزیستی مسالمت آمیز احناف (و عموم اهل سنت) با شیعیان بوده و نه نزاع و درگیری؛ پس امروز هم حنفیِ صوفیِ افغانستانی میتواند به راحتی و با تدبیر صحیح بزرگان و ریشسفیدان شیعه و سنی در کنار برادران شیعه خود قرار گیرد و با تجربهی سخت مبارزه با اشغالگران آمریکایی، از صمیم دل شهادت شهدای ایرانی در مصاف با دشمن مشترک را تسلیت بگوید. خصوصا که بسیاری از چهرههای اهل قلم و عضو کمیسیون فرهنگی طالب با اندیشه اندیشمندان و بیدارگران سدههای جاری نیز آشنایی پیدا کرده اند و تقریبا شمارهای از مجلهی فارسی زبان ایشان _به نام حقیقت_ نبود که عاری از شعر اقبال یا رگههایی از تفکر اقبال نباشد (میدانم که این جملات برای خواننده بیگانه با مسائل واقعی افغانستان تا چه میزان مایهی تعجب و احتمالا احساس تکذیب است).
یکی از چنین دست افراد به نام سمیع الله سلحشور که در سال 1392 کشتهشد، دیوان شعری دارد که عمیقاً تحت تأثیر اقبال لاهوری است. این شاعر به نام سمیع الله سلحشور با تأسی جستن از یکی از مشهورترین اشعار اقبال لاهوری سروده است:
«ای تازهجوان، رهرو دین، باز بپا خیز توفنده و کوبنده و با شور و نوا خیز
دشمنشکن و فاتح و سرباز خدا خیز سنگر هوس و عاشق آزادی ما خیز
از بهر خدا بهر خدا بهر خدا خیز از بهر خدا خیز»[1]
طالبان و داعش در مصاف عملی
در روزهای آغازین کار داعش خراسان بود که تصاویری از اسرای طالب در دست داعش منتشر شد. اسیرانی که تا نیمه در خاک فرو رفته اند و مواد منفجره در کنار آنها کارگذاری شده است و سپس انفجار و قطعه قطعه شدن اسرا! ایجاد رعب و وحشت و پیشروی در سایه این رعب، استراتژی اصلی نظامی داعشیها بود و با همین استراتژی توانستند نقاطی در ننگرهار و جوزجان را تصرف کنند. همچنین نباید فراموش کرد که از همان موقع نوعی روابط مشکوک و ناسالم میان حکومت وقت و سیستم امنیتی آن _که رابطهی بسیار نزدیکی با آمریکا داشت_ با داعش مشاهده میشد و عملیات «هلی برن» در ننگرهار نشانهای از همکاری سیستم امنیتی و نظامی افغانستان با داعش بود چنانچه ظاهر قدیر و مرحوم وحید مژده به این حقیقت اشاره کرده بودند. گزارشهای اطلاعاتی بعدی مبنی بر اینکه رهبر داعش خراسان، ثناءالله غفاری (همچنین با نام شهاب المهاجر) است احتمال این دست همکاریها را بیشتر کرد چرا که غفاری از تیم حفاظت ژنرال دوستُم بوده است.
ثناءالله غفاری
رئیس داعش خراسان، از گارد خاص معاون اول ریاست جمهوری افغانستان (در زمان معاون اولی ژنرال دوستم)
فراری دادن نیروهای در حال شکستِ داعش در جوزجان توسط بالگرد نیز از دیگر عوامل تقویتکنندهی احتمال همکاری سیستم امنیتی و نظامی پیشین با داعش است. پس از فروپاشی حکومت غنی نیز برآوردهایی مبنی بر پیوستن عدهای از نظامیان آن حکومت به داعش جهت مبارزه با طالبان است؛ گزارش شورای روابط خارجی آمریکا هم همین مسأله را تأیید می کند: «…از دیگر رهبران داعش میتوان به سلطان عزیز اعظم، رجب صلاح الدین و اسلم فاروقی اشاره کرد. علاوه بر این، برخی از اعضای سابق ارتش افغانستان، سازمان اطلاعات افغانستان و اداره امنیت ملی، به داعش خراسان پیوسته اند زیرا این گروه فعالترین گروه مخالف طالبان در افغانستان است.»[2]
این ارتباطات موجب میشود که احتمال ارتباط با واسطه حامیان دولت پیشین با برخی تحرکات داعش افزایش یابد. در سال گذشته حملات متعددی از سوی داعش به مساجد شیعه و سنی رخ داد از جمله به مسجد پل خشتی کابل، خانقاه مولوی سکندر امام صاحب قندوز، خانقاه خلیفه صاحب کابل و مسجد سه دکان مزار شریف. احتمالا به دلیل یادشده است که وقتی «نور نیوز» نزدیک به شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران نسبت به این وقایع واکنش نشان داد، آن را هدایتشده از سوی آمریکا و انگلستان دانست.
علی ایّ حال باید دانست که نبرد میان طالبان و داعش یک نبرد جدی است که ریشه در باورها و عقاید متفاوت این دو گروه دارد و از سال ۲۰۱۵ (سال اعلام موجودیت داعش خراسان) تا کنون جدیترین سد در برابر داعش خراسان، طالبان بوده است. طالبان پس از تصرف کابل و تشکیل حکومت، مدارس سلفیه در افغانستان را نیز تعطیل کرده و در مقابل، داعش نیز با آفریدن موجی از انفجارات و خشونتهای تروریستی سعی کرده هم مستقیما به طالبان ضربه بزند، هم به شیعیان و هم ادعای طالبان مبنی بر برقراری امنیت را زیر سوال ببرد. ضمنا در مورد شبکه حقانی هم باید گفت که بخش اعظم درگیری میان طالبان و داعش در ننگرهار و کنر و خوست و دیگر مناطق شرقی رخ داده و در این مناطق نیروی نظامی طالبان، تماما یا عمدتا از شبکه حقانی است و این بدین معنا است که همین بخش از طالبان بیشترین درگیری نظامی با داعش را داشته و دارد.
علاوه بر آنچه در بالا گفته شد میتوان این موارد از حملات داعش اشاره کرد: حمله به نیروهای گشتی طالبان در نقاط مختلف، حمله به نماز جمعه شیعیان (مسجد سیدآباد خانآباد قندوز و امامباره فاطمیه قندهار)، حمله به نماز جمعه اهل سنت در ننگرهار، حمله به مدرسه اهل سنت نزدیک به طالبان در خوست، حمله به عزاداران حسینی در کابل، حمله به بیمارستان چهارصدبستر کابل، حمله به مسجد عیدگاه و غیره. البته ناگفته نماند که تلفات ناشی از حملات داعش در سالهای 2017 و 2018 میلادی بیش از سه هزار نفر و بالاتر از هر زمان بوده[3] است و این نکتهای است که فضای غالب ژورنالیستی ما را از آن باز می دارد.
طالبان در یک سال اخیر ضربات قابل توجهی به داعش وارد کرده است از جمله:
الف- اعدام یکی از سرکردگان اصلی داعش خراسان، ابوعمر خراسانی.
ب- شناسایی و انهدام خانه تیمی داعش در محله خیرخانه کابل.
ج- شناسایی و انهدام مخفیگاه داعش در شهر چاریکار (مرکز ولایت پروان).
لذا اکنون برخلاف زمان غنی، داعش در هیچ کجای افغانستان زمینی را در اختیار ندارد و تنها از طریق اقدامات تروریستی و زیرزمینی به حیات خود ادامه می دهد.
جنگ اقتصادی داعش علیه افغانستان
اکنون طالبان، هم با تحریمهای سیاسی و اقتصادی از سوی آمریکا مواجه است، هم با بلوکه شدن دارایی های افغانستان توسط آمریکا؛ هم با جنگ رسانهای و دریایی از شایعات[4] و هم با گروهی مانند داعش در مقابل خود. دیگر گروهها مانند احمد مسعود و شورای مقاومت، بیشتر حضور در فضای مجازی دارند و نه در واقعیت اما سخن احمد مسعود مبنی بر انسجام تمامی نیروهای ضدّ طالبان (شاید به معنی انسجام و اتحاد با داعش؟!) حکایت از تلاش برای حضور در این صحنه است.
در میان تهدیدات فوق هیچیک یارای به خطر انداختن حکومت طالبان یا امارت اسلامی را ندارد اما فشار اقتصادی میتواند مشکلات زیادی برای ایشان ایجاد کند و حتی منجر به مهاجرت بیش از پیش از افغانستان شود (شاید یکی از دلایل آمریکا برای تحریم، همین مساله و آسیب زدن به همسایگان افغانستان نیز باشد). بر همین اساس مسأله برنامه داعش برای ضربه به اهداف اقتصادی طالبان هم اهمیت بیشتری مییابد. داعش خراسان میکوشد تا هرگونه عملی را که باعث بهبود وضعیت طالبان میگردد به هم زده و از ریل خارج کند. به دنبالِ حمله داعش با راکتِ کاتیوشا در 18 آوریل به شهر ترمذ ازبکستان، «توحید نیوز» که زیرمجموعهی ارگان تبلیغاتی رسمی داعش خراسان به نام «بنیاد العظیم برای محصولات رسانهای» است، بیانیهی صوتی که 24 دقیقه بود پخش کرد، که گویندهی این عملیات را ستایش کرده و آن را آغاز «جهاد بزرگ در آسیای مرکزی» نامید. این «جهاد بزرگ»، شامل حمله به منافع ازبکستان در افغانستان هم میشود، چنانکه داعش اعلام کرد «خط ریلی ترمذ- مزارشریف- کابل- پیشاور، جاده ایست که مرتدین نقشهی آن را کشیده اند». همچنین شاهد نوعی تمرکز داعش خراسان بر نقش چین در افغانستان هستیم، چرا که طالبان به دنبال تقویت روابط با پکن بوده و میخواهد از آن بهعنوان یک شریک تجاری و سرمایهگذار خارجی استفاده کند. چندی پیش داعش مرکزی در یک مقاله در نشریهی خبری «النبأ» چین را متهم کرد که با استفاده از روش سرمایهگذاری، روابط خود با دولتهای استبدادی را مستحکم میکند. داعش در این مقاله از مسلمانان به اصرار میخواهد در هر جایی با کشتن و یا دزدیدن شهروندان و کارکنان چینی و حمله به منافع اقتصادی و سرمایهگذاری آنها به جنگ علیه بتپرستانِ چینی بروند.
نتیجه گیری
ایدئولوژی متفاوت و تاریخچهای هفت ساله از درگیری و نبرد میان طالبان و داعش این دو گروه را به عنوان بزرگترین دشمنان یکدیگر در افغانستان درآورده است. طالبان با قرائت دینی حنفی و صوفی مسلک، داعشیان را خوارج مینامند و داعشیها با قرائت سلفی خاص خودف طالبان را مرتد میدانند. داعش امکان تصرف سرزمینی در افغانستان را ندارد اما با جذب تعدادی از اعضای نظامی و امنیتی حکومت پیشین _احتمالا به خاطر ارتباطاتی که از قبل میان این دو بوده و حتی مظنون شماره یک رهبری داعش خراسان یکی از محافظان سابق مارشال دوستم به نام ثناءالله غفاری است_ توانسته است توان عملیات تروریستی را برای خود محفوظ نگه دارد. مجموعهی حملات داعش طی سال گذشته هم طالبان را هدف قرار داده و هم شیعیان را و هم داعیه طالبان مبنی بر ایجاد امنیت را؛ اما میزان حملات داعش و تلفات ناشی از آن هنوز به اندازهی سالهای 2017 و 2018 نیست. داعش میکوشد تا با ناامن کردن افغانستان به برنامههای اقتصادی طالبان و تلاش برای جذب سرمایهگذاری (از سوی چین و ازبکستان و…) نیز ضربه وارد سازد. این امور مجموعا میتواند منجر به آسیب زدن به کشورهای همسایه افغانستان نیز بشود. لذا شایسته است که همسایگان نیز به قدر توان در رفع خطر داعش از افغانستان کوشش کنند.
[1] – سلحشور، سمیع الله، چهچههی تفنگ من، جمعآوری: قاری عبدالستار سعید، بخش تألیف و ترجمه کمیسیون امور فرهنگی امارت اسلامی افغانستان، 1398، ص 31.
[2] – Seth G. Jones, Countering a Resurgent Terrorist Threat in Afghanistan, 2022. April https://www.cfr.org/report/countering-resurgent-terrorist-threat-afghanistan.
[3] – AMIRA JADOON, ABDUL SAYED, ANDREW MINES, The Islamic State Threat in Taliban Afghanistan: Tracing the Resurgence of Islamic State Khorasan, JANUARY 2022, VOLUME 15, ISSUE 1.
[4] – شایعهی حضور رژیم صهیونیستی در فرودگاه های افغانستان و نیز شایعهی سخیف آزاد کردن 1800 زندانی داعش در مرداد 1401 تنها دو نمونه از این شایعات بود. نقش شبکه سعودیِ افغانستان اینترنشنال و شبکه وابسته به سعد محسنی و روپرت مرداک (طلوع) نیز در زمینه شایعات و تخریب طالبان قابل بررسی است.