ماهاتیر محمد رهبر ملّی مالزی که حدّ فاصل ۱۹۸۱-۲۰۰۳ و سپس ۲۰۱۸-۲۰۲۰ نخست وزیر این کشور بوده است، به عنوان یکی از منتقدان قدیمی اقتصاد نئولیبرال غربی و «اجماع واشنگتن» شناخته میشود. او همواره تاکید کرده است که امپریالیسم ریشه در سرمایهداری دارد و توسعهی جنوب جهانی طبق نسخههای تجویزی بلوک ترانسآتلانتیک و بازوهای اقتصادی جهانی آن ممکن نیست.
مواضع ضدغربی، دفاع از فلسطین و ایدهپردازیهای او پیرامون همکاری کشورهای جنوب جهانی از ویژگیهای این رهبر برجسته است. ماهاتیر محمد به عکس بسیاری از رهبران کشورهای موسوم به «در حال توسعه» که توسعه را در تبعیت از فرمولها و رهنمودهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول میدانستند، به یک مدل بومی برای عبور از بحرانهای ارزی دست پیدا کرد و اقتصاد مالزی را نجات داد.
ماهاتیر محمد در عین حال نه فقط یک رهبر ملّی که چهرهای بینالمللی نیز بوده و قریب به دو سال، دبیر کل جنبش عدم تعهد و از منتقدان ساختار ناعادلانهی شورای امنیت و حق وتوی قدرتهای جهانی بوده است.
ماهاتیر که همواره به عنوان منتقد سلطهگری امپریالیستی غرب و دستکاریهای ژئوپلیتیکی آن شناخته شده است، در تابستان گذشته آمریکا را به تلاش برای افروختن جنگ با چین بر سر تایوان متهم کرد. او هشدار داد که ایالات متحده با سفر رئیس مجلس نمایندگان امریکا به تایوان، در حال دشمنی با چین است. «چین دموکراسی جزیرهای خودگردانِ تایوان را بخشی از قلمرو خود میداند و چنین بازدیدهایی را مداخله در امور خود میداند. چین به تایوان اجازه داده است که خودگردان بماند. چین به تایوان تهاجم نکرده است. اگر میخواستند تهاجم کنند، میتوانستند حمله کنند. آنها چنین نکردند. اما آمریکا آنها را تحریک میکند تا جنگی رخ دهد. آمریکا منتظر است که چینیها اشتباه کنند و تایوان را اشغال کنند».
در هفتهی گذشته و همزمان با سالگرد آغاز عملیات ویژهی نظامی روسیه در اوکراین، او یادداشت کوتاهی نوشت و در حساب توییتر خود به شکل رشتهتوییتی منتشر کرد که خواندن آن نه فقط حالی از لطف نیست، که برای فهم این موضوع، که ملّتها و رهبران ملّی کشورهای جنوب جهانی چه نگاهی به وضعیت و تغییرات در نظم ناپایدار بینالمللی جاری دارند، بسیار حائز اهمیت است. ذیلاً این یادداشت کوتاه را میخوانید:
«جنگ جهانی سوم»
من در نوشتن این یادداشت تردید داشتم. ممکن است برخی من را به پوزشخواهی و توجیهگری عملکرد روسها متّهم کنند. درحالیکه واقعیت چنین نیست. بلکه گمان من این است که جنگ کنونی بین اوکراین و روسیه، ناشی از عشق زایدالوصف اروپاییها به جنگ، هژمونی و سلطه است.
روسیه شریک اروپای غربی (و نیز ایالات متحده و کانادا) در جنگ علیه آلمان نازی بود. در لحظهای که آلمان شکست خورد، غرب بیدرنگ اعلام کرد که روسیه، یعنی شریک متفقین در جنگ، دشمن جدید آنهاست.
بنابراین آنها میبایست برای جنگ با روسیه آماده شوند و «ناتو» برای ایجاد یک اتحاد نظامی علیه روسیه برپا شد. پس از آن بود که روسیه پیمان ورشو را به وجود آورد و جنگ سرد آغاز شد. از آن پس، جهان میبایست بین غرب و شرق یکی را انتخاب کند.
پس از آنکه روسها پیمان ورشو را منحل کردند و به کشورهای اتحاد جماهیر شوروی اجازه دادند که از این بلوک سوسیالیستی خارج شوند، ناتو منحل نشد. در عوض کشورهای آزادشده از هژمونی روسیه را برانگیختند که به عنوان دشمن روسیه به ناتو بپیوندند. فشار علیه روسیهی ضعیفشده تشدید شد.
با پیوستن جمهوریهای سوسیالیستی سابق به ناتو و زمانی که تهدیدها علیه روسیه شدّت پیدا کرد، روسیه قابلیتهای نظامی خود را بازسازی کرد تا با اتحاد قدرتمند غربی مقابله کند. تنشها با انجام مانورهای نظامی نیروهای ناتو در نزدیکی مرزهای روسیه افزایش یافت.
با انجام اقدامات تحریکآمیز غرب، روسیه به اوکراین حملهی پیشدستانه کرد. این تهاجم را میتوان به آغازی برای جنگ جهانی سوم تفسیر کرد. اکنون صحبت از استفاده از تسلیحات هستهای در میان است.
در حال حاضر به دلیل وضع تحریمها علیه روسیه و اقدامات تلافی جویانهی روسیه، جهان باید کمبود منابع را تحمل کند.
در خاور دور نیز تحریکاتی رخ داده است. سفر یک مقام ارشد آمریکایی به تایوان باعث افزایش تنش بین چین و تایوان شد. اکنون هر دو کشور در حال تسلیح خود هستند و ایالات متحده تسلیحات فراوانی به تایوان فروخته است، در حالی که رویکرد چین نیز تهاجمی شده است.
حال حتی مالزی هم با کمبود منابع و تورّم مواجه است. این مهم است که کشور طرحهای احتمالی برای مقابله با آنچه که ممکن است آغاز جنگ جهانی سوم باشد را، در دستور کار قرار دهد.