اطلاع فوری از آخرین برنامه‌های جدال

فهرست مطالب

هیاهو برای هیچ!

۱

تصمیم گرفته‌ام اینستاگرامم را غیرفعال کنم، احتمال قوی، پروژه بعدی بستن حساب توییتر است. خیلی دیر است، اما به نظرم بازهم تصمیم درستی است.

محاصره شده‌ایم! در صفحه های خصوصی‌مان هم محاصره شده‌ایم بین سلبریتی‌ها و اینفلوینسرها و  دوستان و آشنایان و دوستان دوستان و شاید همسایه پایینی و فلان فامیل نزدیک و دور و حتی خیلی دور و .. آدم‌هایی که بعضا روزی با تردید و از سر رودربایستی به صفحه‌مان راه‌شان داده‌ایم و متقابلا از روی اجبار دنبالشان کرده‌ایم. در این بین شاید معدود آدم‌های به دردبخور هم حضور دارند.

۲

ما مدام در حال “دنبال‌کردن” هم‌دیگریم. این مدام دنبال‌کردن‌ها، فرم قلابی “از حال‌هم‌خبرداشتن” است. پیوسته در جریان فعالیت ها و افکار و عقاید یکدیگر قرار می‌گیریم در حالی‌که در اکثر موارد هیچ نیازی به این اطلاعات نداریم.

در مواقع بحران، مانند ناآرامی‌های اخیر اوضاع به مراتب بدتر می‌شود. همه در حال اعلام موضع درباره رخدادی واحد هستند و این رخدادها به سرعت تغییر می‌کنند و به دنبالش اعلام موضع‌ها، یکی پس از دیگری می آیند.

۳

رابطه آدمیزاد با آدمیزاد به طور خودکار طبقه‌بندی می‌شود. دسته‌ای اعضای خانواده‌مان هستند، با عده‌ای صمیمی می‌شویم، با بعضی فقط سلام‌علیک داریم، با گروهی شاید سالی یک‌بار در حد تبریک عید در ارتباط باشیم، بعضی را صرفا می‌شناسیم و مستقیما با آنها در ارتباط نیستیم و …

اما اینستاگرام، این طبقه‌بندی روابط را به هم‌ریخته است. چه نیازی است از مواضع همه این افراد درباره تحولات سیاسی و اجتماعی روز، به یک میزان باخبر باشیم؟ این همه الکی مطلع بودن چه دستاوردی برایمان دارد؟ 

۴

سه یا چهار سال پیش که لنگان‌لنگان فعالیتم را در توییتر شروع کردم، یک دلیل مهم داشتم: اینجا کسی مرا نمی‌شناسد! اطرافیان من اغلب فعال توییتری نبودند پس می‌شد اینجا با هزینه کمتر و با خیال راحت‌تر حرف زد. هرچند الان اعتراف می‌کنم آن مزیت نسبی توییتر (مهجور بودنش نسبت به اینستاگرام) از بین رفته و این رسانه اجتماعی هم معایبش برای من بسیار بیشتر از فوایدش بوده، اما اینستاگرام فارسی همیشه ماجرای دیگریست!

گروه‌های واتساپی و تلگرامی هم این‌روزها وضعیت بهتری ندارند. گروه ورودی‌های فلان دانشکده، فارغ‌التحصیلان فلان دبیرستان، بازنشستگان فلان ارگان و… اینها هم این روزها مدام در حال دعوا و تولید محتوای پرتنش سیاسی اجتماعی هستند.

۵

اعلام نظر نکردن برای من امری عادی است. من خود را ملزم به اظهار نظر درباره جزییات هر رخدادی نمی‌دانم. حتی “بی‌نظر” بودن را به رسمیت می‌شناسم، اما این رسانه‌های اجتماعی و مدام پست  و استوری، فضایی را ساخته که دورترین افراد هم می توانند تو را به دادگاه تفتیش عقاید بکشانند. چرا سکوت کردی، چرا هشتگ نزدی، چرا چندپهلو حرف زدی… نظرت درباره حکم اعدام فلانی چیست، حکم محارب بهمانی چطور، درباره فلان حرف فلان قاضی، جامعه شناس و… چطور؟!

جالب اینجاست که در گیرودار این اظهارنظرهای علی‌الدوام و پیوسته، دعواها و دلخوری‌های عمیقی بین افرادی پیش می آید که در دنیای حقیقی، حتی سالهاست یکدیگر را ندیده‌اند و با هم تماسی نداشته اند! 

۶

این روزها اخبار بد ما را احاطه کرده اند. این محتوای سمی و استرس‌زای درست و نادرست، فقط از طریق رسانه‌های معاند به دست ما نمی‌رسد. بازنشرها، پست ها، استوری‌ها و توییت‌ها ما را محاصره کرده‌اند. فلانی با اعدام مخالف است و استوری آه‌ونفرین می‌گذارد، آن یکی فیلم ضجه‌های مادر فلان کشته‌شده را بازنشر می‌کند، یکی‌دیگر هم فیلم لحظه جنایت فلان محکوم به اعدام را استوری می کند که شیرفهم شویم اعدامش کار درستی است…

۷

ما مراقب روانمان نیستیم. حواسمان نیست این انرژی‌ِروانی که در فضای‌ِمجازی خرج می‌کنیم و بی‌جهت به باد می‌دهیم، در زندگی حقیقی لازمش داریم. سروکله زدن با مدیرمان در محل‌کار، حل تعارضات خانوادگی، تعامل با فرزندان و حتی شاد بودن و لذت بردن از زندگی نیازمند انرژی است…  مفت خرج می‌کنیم، گوهری را که با هیچ بهایی جایگزین نمی‌شود. 

دی‌اکتیو کردنِ این عامل “هیاهو برای هیچ” در ظاهر سخت است، اما برکاتش احتمالا بعد از چند روز خودش را به ما نشان می دهد. آرام‌تر می‌شویم ، راحت‌تر می‌خوابیم و کم‌تر اضطراب حمل می‌کنیم، شاید مهربان‌تر شویم…

نگران ارتباطاتمان نباشیم، به کسانی که برایمان مهم‌اند پیام بدهیم، تلفن بزنیم، قرار ملاقات بگذاریم، اینها ابزار حفظ رابطه‌اند نه تماشای استوری‌ها و لایک‌کردن پست‌های همدیگر.

نگران جا ماندن از اخبار و وقایع هم نباشیم. مع‌الاسف اخبار هرطور شده خود را به ما می‌رسانند، حداقل ما برای محتوای بدون فیلتر و خشن و ناامیدکننده، آغوش باز نکنیم.