اطلاع فوری از آخرین برنامه‌های جدال

منصور براتی

منصور براتی

دانش آموخته علوم سیاسی و پژوهشگر اسرائیل شناسی در اندیشکده جریان

فهرست مطالب

تهدید نظامی اسرائیل: خطری جدی یا حربه‌ای برای فشار بر مذاکرات

مقدمه

«اگر تهدید نظامی اسرائیل علیه ایران جنبه عملی به خود بگیرد، نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی بدون درنگ، تمامی مراکز، پایگاه‌ها، مسیر و فضای استفاده شده برای عبور و مبداء تجاوز را بر اساس طرح‌های عملیاتی تمرین شده مورد حمله کوبنده قرار خواهد داد». این گفته‌ی سرلشکر غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه عملیاتی مرکزی خاتم الانبیا، عالی‌ترین قرارگاه عملیاتی نظامی کشور است. بین خطوط این چند جمله موضوعات متفاوتی را می‌توان خواند. اول اینکه تهدیدهای اسرائیل، جدی گرفته می‌شود و دیگر اینکه احتمالا برآورد ایران آن است که اگر قرار باشد عملیاتی علیه ایران انجام شود، این عملیات هم می‌تواند از داخل اسرائیل انجام شود و هم از خارج آن. این امر مسأله‌ی صلح اسرائیل و کشورهای عرب خلیج فارس و نفوذ این کشور در کردستان عراق و همین‌طور جمهوری آذربایجان را در مرکز توجه قرار می‌دهد.

عملیات خرابکاری اسرائیل علیه ایران چه در سطح جاسوسی چه در سطح سایبری چه در سطح رسانه‌ای و چه در سطح نظامی، واقعیتی غیر قابل انکار است. در همین یک سال اخیر در ترور مغز متفکر برنامه‌ای هسته‌ای ایران محسن فخری‌زاده و حمله به تاسیسات فنی در کرج، اسرائیل  نسبت به هر دو عملیات قبول مسئولیت کرده اما این تمام ماجرا نیست. افکار عمومی، حادثه‌ی چند هفته پیش در نطنز را هم بدون این‌که جزئیات آن منتشر شده باشد به اسرائیل نسبت می‌دهد و حالا گفته می‌شود که آمریکا و سایر شرکای اسرائیل از جمله فرانسه، دست اسرائیل را برای عملیات علیه ایران، حتی از قبل هم بازتر گذاشته‌اند. حال سوال این است که آیا آن‌چه به عنوان احتمال یا قدرت عملیات اسرائیل علیه ایران، در ایران منتشر می‌شود بازی رسانه‌ای برای تحت تاثیر قرار دادن مذاکرات است یا باید فارغ از مذاکرات به این مساله در سطوح دیگری نگاه کرد؟ آنچه در ادامه می‌خوانید خلاصه‌ای از گفتگو با منصور براتی حول این پرسش‌های مهم است.

آیا شناخت اسرائیل در داخل ایران واقع‌گرایانه است؟

پدیده‌ی اسرائیل در فضای پس از انقلاب در رسانه‌ها یک پدیده‌ی ایدئولوژیک بوده است. بدون اینکه بخواهیم بگوییم این برداشت ایدئولوژیک در همه‌ی ابعاد نادرست است، دشمنی بین دو طرف در سال‌های بعد از انقلاب به‌ویژه در بیست سال اخیر، مانع شناخت این پدیده حتی به عنوان یک دشمن شده است. ما در رسانه‌های رسمی دو برداشت کلان نسبت به اسرائیل داریم: برداشت اول، اسرائیل را بسیار قدرتمند و فعال مایشاء می‌پندارد که همه‌ی تحولات منطقه و حتی جهان را اداره می‌کند. تالی فاسد این برداشت در افکار عمومی این است که ما در برابر این پدیده ناتوان‌ایم. برداشت دوم برعکس و به موازات نگاه اول، اسرائیل را قدرت ضعیفی می‌پندارد به گونه‌ای که مقابل جریان مقاومت آسیب پذیرتر ‌گردیده. هر دو نگاه از واقعیت دور هستند. سعی ما این است که از برداشت‌هایی که در کشورمان هست، ایدئولوژی‌زدایی کنیم، زیرا نگاه ایدئولوژیک، مانع از شناخت اسرائیل می‌شود. ما تا اسرائیل را نشناسیم، اشغالگری‌اش را هم نمی‌توانیم بشناسیم. پس به نظر می‌رسد شناخت نهادها و رسانه‌های اسرائیل، رویکرد مهمی است. ما زمانی که می‌خواهیم جنگ ادراکی را در مورد یک دولت بررسی کنیم، طبیعتا باید رسانه‌های آن دولت را بررسی کنیم. موضوع اسرائیل، چون مساله‌ای امنیتی و ایدئولوژیک است، می‌تواند باعث سوء برداشت‌هایی شود.

متاسفانه جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با اسرائیل در حوزه‌ی ادراکی ضعیف‌تر عمل کرده است. هدف ما هم که طبیعتاً تضعیف امنیت ملی کشور خودمان یا دفاع از اسرائیل نیست. امیدوارم زمانی شاهد تدوین استراتژی‌های مقابله به مثل در این زمینه باشیم و تلاش برای فهم اسرائیل به عنوان یک دشمن را در فضای بازتری شاهد باشیم.

اسرائیل از کی وارد دشمنی فعال با ایران شد؟

قبل از انقلاب بین ایران و اسرائیل ارتباط نسبتا خوبی برقرار بود که بعد از انقلاب به هم خورد. برای سال‌ها این دشمنی در حد تخاصم لفظی بود. تا زمانی که صدام بر سر کار بود، اسرائیل، عراق را تهدید اصلی امنیتی خودش می‌دانست. بعد از سرنگونی صدام که هم‎زمان با ریاست مئیر داگان بر موساد بود، جمهوری اسلامی ایران تبدیل به دشمن اصلی در موسسات اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل شد. اما در سال ۲۰۱۹ شاهد تغییری در دکترین امنیتی اسرائیل علیه ایران هستیم؛ از زمان وزارت دفاع نفتالی بنت نخست‌وزیر سابق اسرائیل، با دکترین «حمله به اختاپوس» روبرو هستیم. تاکید این دکترین، بر حمله به خود ایران، به‌جای تمرکز روی گروه‌های نیابتی (پروکسی‌های) ایران است. از نظر کمّی، تعداد عملیات‌های موفق داخل خاک ایران از ۲۰۱۹ تاکنون با تعداد عملیات‌های بازه‌ی ده ساله‌ی ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۹ برابری می‌کند. بنت در دیدار با بایدن هم از تعابیری چون «جنگ ستارگان» و «هزار خنجر» استفاده کرده است. البته این مفهوم پردازی‌ها تلاش دولت جدید اسرائیل برای خروج از سایه‌ی سنگین امنیتی نتانیاهو بوده است. ضمن این‌که دولتی که پس از نتانیاهو به قدرت رسید اعلام کرد که ما برای موضوع حمله‌ی نظامی به ایران بودجه‌ی مستقلی در نظر گرفته‌ایم. خود این مساله نیز حاکی از یک بعد رسانه‌ای ماجرا برای اقناع افکار عمومی اسرائیل است که دلتنگ نتانیاهو نشوند.

خطر درگیری تمام عیار بین اسرائیل و ایران در چقدر است؟

پاسخ به این سوال قدری سخت است. اما آنچه منطقی است روند تلاش اسرائیل برای تاثیر در جنگ ادراکی و روانی و خرابکاری در تاسیسات هسته‌ای و نظامی و تداوم سیاست ترور در ایران است. در عین حال اسرائیل سعی کرده فاصله‌ی ژئوپلتیکی خود با ایران را کم کند و از طریق نفوذ در جمهوری آذربایجان و اقلیم کردستان عراق به مرزهای ایران نزدیک شود. در یک سال اخیر هم شاهد افزایش ارتباط اسرائیل با کشورهای عربی حاشیه‌ی خلیج فارس هستیم. در مقابل این توان نظامی ایران است که مانع از درگیری در سطح تمام عیار می‌شود. اسرائیل دنبال درگیری محدود است و نه جنگ تمام عیار. مثلا می‌خواهد یک سری تاسیسات هسته‌ای را بزند و ایران طوری گیج شود که نتواند پاسخ مناسبی بدهد. در مرتبه‌ی بعد، پروکسی‌های منطقه‌ای ایران، بسیار اثرگذار هستند. تاکنون چندین جنگ کلاسیک بین دولت‌های عرب و اسرائیل رخ داده و در همه‌ی جنگ‎ها اسرائیل پیروز شده است. این نشان می‌دهد که اسرائیل در مقابل دولت‎ها، بازدارندگی بالایی دارد اما در سطح نامتقارن و در مقابل جنبش‌ها و واحدهای کوچک‎تر از دولت‎ها نظیر حزب الله و حماس، آسیب‎پذیری بیشتری دارد. مثلا در نبرد «شمشیر قدس» در ژوئن ۲۰۲۱، ۱۳۰۰ موشک از غزه به اسرائیل شلیک شد که به گفته‌ی خود رسانه‌های اسرائیلی بین ۱۰-۲۰ درصد آن‎ها به هدف برخورد کرد. این آمار نسبت به قبل افزایش چشمگیری داشته است.

در حال حاضر ابعاد نفوذ اسرائیل در ایران چقدر جدی است؟

در شرایطی که دو کشور بیشتر برای نفوذ در قلمروی یکدیگر حرکت می‎کنند، به این معنی است که نمی‌توانند در جنگ کلاسیک تغییری در طرف مقابل ایجاد کنند و نظام سیاسی آن را تغییر دهند. وقتی می‌بینیم سیاست اسرائیل بر نفوذ و خرابکاری و ترور متمرکز شده، یکی از معانی مهم آن این است که اسرائیلی‌ها می‌دانند در سطح تمام عیار نمی‌توانند تغییر بزرگی در ایران ایجاد کنند.

ما باید سعی کنیم بین آن دو برداشتی که در ابتدای گفتگو گفتم قدم برداریم. نه بگوییم هیچ کاری نمی‌تواند بکند، نه بگوییم همه کاره است. در عرصه‌ی نفوذ، اسرائیلی‌ها موفقیت‌هایی داشته‌اند مثل ترور آقای فخری زاده یا انفجار بمب صوتی نطنز یا تورقوزآباد، هرچند که این‌طور هم نبوده که ایران هیچ اقدامی نکرده و موفقیتی نداشته است. یک سال پیش، در تاسیسات آب شیرین کن اسرائیل، نفوذی انجام شد که در آخرین لحظات خنثی شد. یا در چهار انتخابات متوالی اسرائیل، در انتخابات آوریل ۲۰۱۵، هک شدن موبایل آقای گانتز، رقیب آقای نتانیاهو، اتفاق مهمی بود.

آیا ایران توانایی بسیج کشورهای اسلامی در مقابل اسرائیل را دارد؟

جنگ سوریه نکته‌ی مهمی است. تا ۲۰۱۰ در سطح افکار عمومی، حزب الله لبنان به خاطر سابقه‌ی رویارویی با اسرائیل، وجاهتی میان جهان عرب داشت. ولی از ۲۰۱۱ که جنگ داخلی سوریه آغاز شد و کمک حزب الله به حکومت بشار اسد در افکار عمومی جهان عرب برجسته شد، وجاهت حزب‌الله کم‎‌رنگ شد. در حال حاضر، افکار عمومی جهان عرب، حزب الله را بازوی ایران تلقی می‌کند.

تفاوت رویکرد بایدن و ترامپ چه بوده؟ 

یکی از نکاتی که در خصوص بسیاری از کشورها وجود دارد این است که تفاوت بین احزاب و گروه‌های سیاسی در کشورهای مختلف در نظر گرفته نمی‌شود. کسانی که چیزی از احزاب مختلف کشورها نمی‌دانند، انگاره‌ای همیشگی دارند که سگ زرد برادر شغال است و هیچ تفاوتی میان آن‌ها نیست. در حالی که تفاوت‌ها گاه بسیار زیاد است و هنر ما در این است که بتوانیم از این تفاوت‌ها استفاده کنیم. این به این معنی نیست که بایدن خوب است و به نفع ما کار می‌کند. هر کدام از سیاستمداران که در کشوری به قدرت می‌رسند، ظرفیت‌هایی برای ما دارند و محدودیت‎هایی هم ایجاد می‌کنند. باید بتوانیم از زیر محدودیت‎ها فرار کنیم و از ظرفیت‎ها استفاده ببریم. مثلا احزاب راستگرا که در غرب به قدرت رسیدند، مثلاً حزب لیگ ایتالیا، برداشت متفاوتی با چپ میانه و لیبرال‌ها در قبال سیاست خارجی داشتند، مثلا گفتند در سوریه نباید دخالت کنیم. ما هم هیچ گونه ارتباطی با این‌ها نگرفتیم و اکنون همین احزاب راست افراطی نیز با ایران رابطه‌‌ی خوبی ندارند. حزب راست افراطی ووکس در اسپانیا با سازمان مجاهدین خلق، ارتباط خوبی گرفته چون ما از فرصت برآمدن نیروی تازه نفس در یک کشور، استفاده نکردیم. حال برمیگردم به بحث بایدن و ترامپ. ترامپ، در چند مرحله، چند پاس گل طلایی به نتانیاهو داد. سفارت آمریکا را از تل‌آویو به بیت‌المقدس منتقل کرد و برخلاف دولت‌های پیشین آمریکا، اعلام کرد که بیت‎المقدس پایتخت یکپارچه‌ی اسرائیل است. پیش از ترامپ قدس شرقی را متعلّق به فلسطینی‌ها می‌دانستند. موضوع دیگر، خروج از توافق برجام بود که خیلی به نفع نتانیاهو شد. موضوع بعدی، آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی در خاور نزدیک یا اونروا (UNRWA)  بود که ذیل سازمان ملل برای پناهجویان فلسطینی فعالیت می‌کرد و علی‌رغم این‌که گروه‌هایی در داخل اسرائیل هم اعتراض کردند، ترامپ، کاملا بودجه‌ی آن را قطع کرد. اتفاق دیگر این بود که ترامپ، بلندی‌های جولان را به عنوان خاک اسرائیل به رسمیت شناخت که این هم واقعه‌ی بسیار مهمی بود. ولی به محض این‌که دولت بایدن سر کار آمد بلینکن اعلام کرد که ما در مورد جولان، موضع دولت ترامپ را قبول نداریم و این منطقه را بخشی از سوریه می‌دانیم اما تا زمانی که دولت اسد بر سریر قدرت باشد، این‌جا باید تحت‌الحفظ دولت اسرائیل باشد، یعنی از نظر حقوقی، وضعیت آن را تغییر داد. اتفاق دیگر این است که بایدن، کمک‌های حقوق بشری را وضع کرده و تصمیم مهم دیگر این است که بایدن و بلینکن به دنبال این هستند که یک کنسولگری در قدس شرقی برای فلسطینی‌ها باز کنند. پس دولت بایدن در مورد قدس شرقی، هم نظر با ترامپ نیست.

واکنش اسرائیل به توافق ایران با غرب چیست؟

کابینه‎ی جدید اسرائیل تلاش کرده که جلوی احیای برجام توسط بایدن را بگیرد اما علی‌رغم این تلاش‎ها مذاکرات با ایران ادامه دارد. اسرائیلی‌ها سعی دارند تاثیر منفی روی مذاکرات بگذارند، مثلا ایرانی‌ها را وادار به اظهاراتی کنند که از نظر آن‌ها و غربی‌ها تندروانه باشد که بگویند ایرانی‌ها دارند در ضمن مذاکره، تهدید می‌کنند و اگر توافق شود، بدتر هم می‌شود. اخیرا یکی از مقامات سابق نظامی اسرائیل به نام تمیر هایمان برای اولین بار گفته که اسرائیل در ترور سردار سلیمانی نقش داشته است. تاکنون به این شکل واضح نسبت به این موضوع اعتراف نکرده بودند. به نظر می‌رسد انتشار این خبر می‎خواهد پیامی به ایران بدهد و ایران را تحریک کند که مذاکره را ادامه ندهد. در ماه‎های گذشته بنت و لاپید به آمریکا رفتند و درباره‌ی ایران صحبت کردند. بنی گانتز اعلام کرده که ما برای هر سناریویی آماده‌ایم؛ هم احیای برجام، هم شکست خوردن مذاکرات و هم برای توافقی موقت. این جدید است. چون دولت قبلی اسرائیل فقط می‌گفت که مذاکره نکنید. به نظر می‌رسد نقشه این است که در صورت رفتن مذاکرات به سمت شکست، واکنش بزرگی را علیه منافع ایران، در داخل یا خارج خاک ایران ترتیب دهند. بدترین سناریو برای اسرائیل این است که توافق موقت به دست بیاید و بخشی از منافع برجام به ایران برسد و این توافق به تدریج پیش برود.

اما امروز بین مقامات اسرائیل، تفاوت می‌بینیم. احزاب دست راستی مثل لیکود (نتانیاهو) و یامینا (بنت) و اسرائیل خانه ما (لیبرمن) مخالف برجام هستند. این‌ها در مخالفت با برجام به منافعی ارجاع می‌دهند که ایران از برجام برده: خروج از فصل هفتم، منافع آینده‌ی اقتصادی و بندهای غروب آفتاب. احزاب میانه، دو حزب آبی و سفید (بنی گانتز) و حزب یش عتید (لاپید) هم مخالف برجام هستند ولی در زمینه‌هایی موافق برجام هستند. احزاب چپگرا، مانند حزب کارگر و حزب میرتس که در دولت جدید هم حضور دارند، موافق برجام هستند و برای دلایل موافقت خود، بر دستاوردهای طرف غربی در مقابل ایران تاکید می‌کنند که برنامه‌ی هسته‌ای با برجام تحت نظارت قرار گرفته و از هسته‌ای شدن ایران جلوگیری می‌کند و اگر برجام از بین برود، این نظارت از دست می‌رود.

در سال ۲۰۱۵ نیز موافقان برجام در صحنه‌ی سیاست اسرائیل وجود داشتند ولی آن زمان در اپوزیسیون بودند و کاری از پیش نمی‌بردند، اما الان در دولت هستند. البته این دو حزب چپگرا تصمیم گیرنده در قبال سیاست خارجی اسرائیل نیستند. وزارت خارجه دست آقای لاپید است و وزارت دفاع دست بنی گانتز و بنت هم عهده دار نخست وزیری است و این سه تا هستند که عمده‌ی سیاست امنیتی اسرائیل را تعیین می‌کنند که مجموعا موافق برجام نیستند.*

 

*پانوشت جدال: پس از این گفتگو صحنه‎ی سیاست در اسرائیل دستخوش تغییراتی گردید. نفتالی بنت از سمت نخست وزیری کنار رفت و یائیر لاپید به عنوان نخست وزیر موقت رژیم اسرائیل تا انتخابات کنست در ماه نوامبر 2022 در راس قدرت قرار گرفت.