فضای خبری و افکار عمومی همانطور که انتظارش میرفت امروز تحت تاثیر اعدام مجیدرضا رهنورد قرار داشت. دومین اعدامی که در فاصلهی یک هفته خبرش به مردم و رسانهها رسید و باعث شد بحث اعدام و مجازات اعدام تبدیل به داغترین سوژهی تحلیل و برنامهسازی شود.اعدام مجیدرضا رهنورد باعث شد سوالی بزرگ در ذهن مردم شکل بگیرد: فضا به کدام طرف میرود؟
این سوالی ست که جمال موسوی هم اتفاقا در شصت دقیقهی شب گذشته از اردشیر امیرارجمند پرسید. بهراستی فضا به کجا میرود و تکلیف مخاطبی که اخبارش را از بیبیسی میگیرد با این خبر اعدامها چیست؟ به مبارزهی خیابانی ادامه بدهد یا به خانه برگردد و راه دیگری برای اعتراض پیدا کند. جواب این سوال در کلماتی ست که ما در فرم برنامهسازی بیبیسی و تولید محتوای چند رسانهای آن امروز به دفعات میخوانیم، میبینیم و از زبان مهمان و میزبان میشنویم: «خشم، نفرت، انزجار». هر چیزی به غیر از ترس. سه چیزی که به گزارش سیاوش اردلان از اعدام مجیدرضا رهنورد «پررنگترین احساسات هستند در شکاف عمیقی که بین مخالفان و موافقان حکومت پس از این اعدامها شکل گرفته».
بیبیسی در گزارشی تفصیلی و با عکسی از دیدار رهنورد و مادرش به این اعدام و حواشی آن پرداخته و تمام واکنشهای بینالمللی و داخلی به این اجرای حکم را یکجا جمع کرده. واکنشهای متعددی که از میان آنها توییت نماینده مجلس آلمان راهش را به تیتر باز کرد: «آيا اکنون وقت عمل نیست؟» تیتری که میتواند فارغ از ربط اصلی این حرف به واکنش نهادهای بینالمللی، به مخاطب هم پیامی مجزا مخابره کند. هرچند جای گزارشهای مکرر فرین عاصمی از اعتراض «دانشآموزان» در برنامهی صبح و دیشب بیبیسی در گزارش مکتوب سایت خالی ست، اما مخاطب با تاثر و اندوه با روایت مفصل بیبیسی از اعدام یک «معترض» مواجه میشود و حتی به تماشای عکسهای وحیدآنلاین از حجلهها در منزل مادربزرگ مجیدرضا رهنورد هم مینشیند. به گزارش بیبیسی افراد زیادی از سلبریتیها گرفته تا سیاستمداران غربی به این اعدام واکنش نشان دادهاند و خواستار «اقدامهای عملی و جدی» علیه جمهوری اسلامی شدند. مخاطب بیبیسی سرانجام البته آلت قتاله را در این گزارش میبیند، اما در کنار واکنش گلشیفته فراهانی که گفته: «بزرگترین گیوتین تاریخ، مالکیت تمامی چاقوها را به مردم بیگناه نسبت میدهد.»
آنهایی که نمیترسند؟
(شرح عکس: بریدهای از گزارش بیبیسی فارسی دربارهی اعدام مجیدرضا رهنورد)
محسن شکاری در تهران اعدام شده و تحلیلگران و سیاستمداران غربی در رسانهها میگویند این احکام و اجرای احکام برای ترساندن معترضان است. روز قبل از اعدام مجیدرضا رهنورد ویدیویی به دست بیبیسی میرسد که کمتر از پانزده نفر در یکی از خیابانهای مشهد آتش روشن کردهاند و آنطور که بیبیسی در گزارشهای تلویزیونی میگوید به «خونخواهی» محسن شکاری شعار میدهند. تظاهراتی در کار نیست، آشوب یا اعتراض بزرگی هم نیست. در ویدیو میبینیم که ماشینها از روی آتشهای کوچک رد میشوند و آن چند نفر سعی میکنند سرعت عبور وسایل نقلیه را کند کنند و شعار میدهند. همین ویدیو سندی میشود برای القا و اثبات اینکه کسی از خبر اعدام نترسیده و اعتراضها با وجود اعدامها ادامه دارد و بعد ناگهان اعدام بعدی در همان شهر اتفاق میافتد و آن تجمع کوچک با آتشهایی که ماشینها از رویشان عبور میکردند، تبدیل میشود به ترجیعبندی تکرارشونده برای نشان دادن اینکه آدمها از اجرای این احکام نمیترسند و بازهم به خیابان میآیند و میافتد در پیشینهی هر خبر و گزارش و بعد هم در دور تکرار در برنامهها، از زبان مجریان و حتی در گزارشهای سایت، تا مخاطب مطمئن بشود که کوچههای شهر همچنان و با وجود اعدامها در تسخیر معترضان است!
از هفت صبح در کوچههای خشم
کوچههای خشم عنوان شاعرانه و حماسی آیتمی از فرج بالافکن است که در اولین بخش تحلیلی تلویزیون فارسی بیبیسی شنبهها پخش میشود. این بخش هر روز ساعت هفت صبح به وقت تهران پخش میشود و مخاطب بیبیسی در ایران روزش را با آن شروع میکند. عنوان کوچههای خشم اما بر خلاف تصور، تصویری از محتوا ارائه نمیکند و به جایش روی یک کلمه تمرکز دارد: خشم. کلمهای که در کنار «نفرت» و «انزجار» به کرات در این رسانه تکرار میشوند. در کوچههای خشم قرار است موسیقیهای اعتراضی بررسی شوند و نظرات هنرمندان معترض به سمع و نظر بینندگان برسد. ابتکاری که به گفتهی مهمان هشتمین قسمت برنامه «کمک میکند به مدد موسیقی شعلههای خشم بالا بماند». نوای بنگ بنگ در کوچههای خشم وصل میشود به اعدامها و باید دید از تشویق به جنگ خیابانی بعد از این اعدامها بیبیسی به کدام سمت و سو میرود. ادامهی تشویق به جنگ خیابانی و تشجیع دانشآموزان به اعتراض یا پایین کشیدن شعلهی خشونت و آنطور که جوزپ بورل در اظهاراتش و اردشیر امیرارجمند و نیما توتکابنی در شصت دقیقهی دیشب تاکید کردند: «اعتراض مسالمتآمیز»